در مطالعات تاریخی، اسناد و مدارک متفاوتی وجود دارند که از اعتبارهای یکسانی برخوردار نیستند. مطالعه تاریخ موسیقی، از پیچیده ترین و دشوارترین موضوعات مطالعه در تاریخ است چرا که موسیقی، ذاتا به دلیل میرا بودن صدا، در لحظه متولد شده و می میرد. طبیعتا انچه به عنوان اسناد قابل مطالعه در موسیقی و تاریخ آن موجود هستند مجموعه ای از سازها، مکتوبات و تصاویرند که هرچند می توان به واسطه انها تاحدودی به گذشته موسیقایی نزدیک شد اما دست کم براساس دانش امروزی ما، امکان درک دقیق موسیقی گذشته براساس این اسناد وجود ندارد. در مورد مطالعات سازشناسی و مشخصا در این نوشته، تاریخ سهتار، با دو مشکل عمده مواجهیم. اولین آنها به جنس سه تار مربوط است چرا که به دلیل ساخته شدن بسیاری از سازها و نیز سهتار از چوب، عمر چندانی نداشته و از بین می روند. از این رو، دسترسی ما به سه تارهای قدیمی، تنها امکان مطالعه گذشته نزدیک را فراهم می کند که طبیعتا این موضوع، ما را نیازمند مطالعه سایر اسناد خواهد کرد که خود منشاء دومین مشکل است چرا که نوشته ها و تصاویر به شدت می توانند گمراه کننده باشند. با آموزشگاه موسیقی فردوس همراه باشید
آموزش سه تار آنلاین
درحقیقت، دربسیاری از موارد براساس اسناد و مدارک مکتوب یا تصویری تنها می توان به وجود سازهایی هم خانواده با سه تار پی برد. شاید یکی از پیچیدگی های مطالعه تاریخی سه تار، نبود نام این ساز در رساله های قدیمی موسیقی است هم چنین ساز کمانچه که الان کلاس کمانچه در شهر های مختلف برگزار می شود وجود نداشت. بااین حال و در این نوشته، سعی می شود از طریق یک مطالعه اسنادی بر چند گونه متفاوت از داده ها، رد پای سه تار در تاریخ پی گرفته شود. گرچه در اینجا ما تا دنیای باستان نیز عقب رفته و به یافته های باستان شناسی دراین باره استناد می کنیم اما تذکر مجدد این نکته ضروری است که در این مورد، هرچه به سمت گذشته گام برمی داریم از اطمینان ادعاها کاسته شده و می بایست با احتمال بیشتری صحبت کرد. در زیر به ذکر تارخچه سه تار از خلال اسناد موجود می پردازیم:
1- نمونه سازهای قدیمی موجود
مدارکی که می توانند تا حدی ما را به شناسایی تاریخچه سه تار رهنمون سازند چند گونه متفاوت را تشکیل می دهند. ابتدایی ترین آنها سه تارهای قدیمی ای هستند که هنوز موجودند. تعداد کم سه تارهای قدیمی به دلیل عدم ماندگاری چوب که عنصر اصلی سازنده سه تار است ما را تنها حدود یک تا دو قرن به گذشته راهنمایی می کند. از قدیمی ترین سهتارهایی که به جا ماندهاند می توان به سه تار ناصرالدین شاه قاجار اشاره کرد که به طرزی اتفاقی به دست استاد و نوازنده سه تار، احمد عبادی رسیده است. ظاهرا ناصرالدین شاه، سه تار خود را به شخصی می دهد و فرزندخوانده این شخص، بعدها شاگرد میرزا عبدالله (پدر عبادی) می شود. سال ها بعد که این فرد صدای سه تارنوازی عبادی را از رادیو می شنود و متوجه می شود که فرزند استادش است ساز ناصرالدین شاه را به او هدیه می کند. این ساز یکی از بهترین نمونه های به جا مانده از سه تارهای دوره قاجار است. در حقیقت سازهای به جامانده از دوران گذشته تنها مدارک کاملا مستند از چگونگی سه تار در گذشته هستند و در مورد سایر مدارک، ما با میزان های متفاوتی از احتمال خطا در درک سند تاریخی روبرو هستیم.
2- سفرنامه ها و کتاب های تاریخی
دومین دسته از مدارکی هستند که می توانند به ما در ردیابی گذشته سه تار یاری رسانند. تقی بینش در کتاب خود به اشاره فارمر به سفرنامه اولیا چلبی از موسیقی شناسان ترکیه ارجاع داده و با استناد به آن می نویسد: “شیخ حیدر از بنیانگذاران سلسله صفویه (893 ه / 1487 م) سازی به نام چاتار در تعزیه ساخته بود.” اصطلاح چاتار یا چهارتار در جای دیگری از این سفرنامه نیز مجددا تکرار می شود. (بینش، 1376: 153)
3- رسالات موسیقی
این رسالات نیز حاوی اطلاعات سودمندی از مجموعه سازهای دوران گذشته موسیقی ایران هستند. هرچند بنابر مطالعاتی که تا کنون انجام شده در هیچ یک از رسالات موسیقی اشاره مستقیمی به سه تار نشده است اما از سازهایی نام برده اند که پس از تشریح ساختمان ساز توسط نویسنده می توان به نقاط تشابه جالب توجهی میان آن سازها با سه تار دست یافت. فارابی (260 تا 339 هجری قمری) در بخش “از فن دوم” در “کتاب موسیقی کبیر” (خود پیرامون بحث درباره تنبور می نویسد: “غالبا رسم برآن است که در طنبور تنها دو تار به کار می برند، گاه نیز سه تار بر ان می بندند. لکن از آنجا که استفاده از دو تار معمول تر است، ما ابتدا به ذکر طنبور دو تاری اکتفا می کنیم.” (فارابی،1375: 290) از دیگر رسالاتی که می توان رد سه تار را در انها گرفت کتاب “انیس الارواح” است که در زمان شاه عباس اول (سال 985 تا 1038 هجری قمری) نوشته شده است. میرزا ابراهیم بن کاشف الدین محمد یزدی در این کتاب که حاوی مطالبی استعاری از موسیقی است اشاره ای به چهارتار می کند: “… برهمن را از شد چهارتار زنار رشته جان سست نموده و از بازگوی ذکر چغانه راه عقل و هوش زده…” (مسعودیه، 1383: 236)
4- متون ادبی
شعرا و نویسندگان در کتابهای ادبی نیز به کرات از سه تار نام برده اند. به عنوان مثال در لغتنامه دهخدا، ذیل مدخل سه تار، این اشعار آمده است:
چنبر دف شود فلک، مطرب بزم شاه را ماه دوتا به بر کشد، زهره ستای نو زند (خاقانی)
چرخ دوتاست بس کهن نیست نوایی اندر او
گه صنمی که بهر ما ساز ستای نو زند (سلمان ساوجی)
ستای باربد آواز درداد سماع ارغنوان را ساز درداد (نظامی)
ستای باربد دستان همی زد به هشیاری ره مستان همی زد (نظامی)
نکیسا چون زد این افسانه بر چنگ ستای باربد برداشت اهنگ (نظامی)
سیلی خوریم چون دف در عشق فخرجویان زخمه به چنگ آور می زن ستوی ما را (مولوی)
نوای باربد و ساز بربط و مزمار طریق کاسهگر و راه ازغنوان و سهتا (خاقانی)
این دل همچو چنگ را مست و خراب و دنگ را
زخمه به کف گرفته ام همچو سهتاش می زنم (مولوی)
5- نقاشی ها و مینیاتور
دسته دیگری از مدارک تاریخی، مینیاتورهای دوران صفوی هستند که در آنها سازهایی مانند سه تار نقاشی شده اند. الا زونیس دراین باره می نویسد: ” در دوره بزرگ نقاشی مینیاتور، سه تار و تنبور از جمله موارد جالب توجه در آن آثار به شمار می آیند. به نظر می رسد سه تار در دوره قاجار، محبوبیت خود را از دست داده بود چرا که اغلب در نقاشی های عصر قاجار وجود نداشته است و شاید به خاطر آن بوده باشد که نوازندگان این ساز به نوازندگی تار مشهور بودند.” (زونیس، 1377: 170 – 168) در برخی دیگر از منابع با استناد به همین نقاشی ها نتیجه می گیرند که سه تار قبل از دوره قاجاریه مورد استفاده قرار نمی گرفته است: ” تار و سه تار در ایران از زمان آقا علی اکبر فراهانی و حسین قلی و میرزا عبدالله شناخته شده است. تصور نمی رود تار و سه تار قبل از دوره قاجاریه مورد استفاده قرار گرفته باشند زیرا در اغلب نوشته ها و نقاشی های باستانی، تصویر تنبور، نی، دف و کمانچه به چشم می خورد ولی از تار و سه تار اثری دیده نمی شود. در عمارت چهل ستون اصفهان بر دیوارهای داخل تالار چند اثر نقاشی از زمان صفویه وجود دارد. این تصاویر، مجلس پذیرایی شاه عباس دوم از محمد خان، امیر ترکستان و شاه عباس اول از محمد ولی خان فرمانده کل ترکستان و شاه طهماسب اول را از همایونشاه پادشاه هندوستان نشان می دهد. در این مجالس پذیرایی، کمانچه، دف، نی و تنبور نقاشی شده ولی کلاس تار و کلاس سه تار مشاهده نمی گردد. (فرهمند، 1379: 13- 12) ژان دورینگ نیز به این مسئله حضور سه تار در مینیاتورها اینگونه اشاره می کند: “سه تار را می توان همچون نوعی تنبور دانست که تارهای آن را از پایین به بالا با ناخن انگشت اشاره دست راست می نوازند ( تا تاکید بر نت و ضرب قوی حاصل آید). اگر این طرز نواختن قبل از قرن دهم (شانزدهم میلادی) در مورد سازهای زهی از نوع دوتار به کار می رفته پس می توان نتیجه گیری کرد که سه تار – هرچند که شکل ظاهری آن مانند شکل امروزی نبوده باشد- از همان زمان وجود داشته است. در واقع چندین مینیاتور متعلق به قرن دهم به بعد به وضوح، فن اجرای سه تار را با دست راست نشان می دهند.” (دورینگ، 1383؛ 54)
6- یافته های باستان شناسی
کهن ترین مدارکی که در مورد سازها در ایران موجود هستند به مدارک باستان شناسی تکیه دارند. این مدارک در حقیقت مجموعه ای از پیکرک های سفالین نوازندگان دوران عیلام میانی متعلق به هزاره دوم قبل از میلاد هستند که در کاوش های شوش به دست آمده اند. سازهایی که این پیکرک ها در دست دارند دو گونه مشخص را به نمایش می گذارند که یکی سازی با کاسه مدور و دسته ای بلند و دیگری سازی با کاسه کشیده تر و دسته کوتاه است. الا زونیس، پژوهشگر موسیقی در کتاب خود در این باره می نویسد: ” سه تار از میان تمامی سازهای زهی، تاریخی درازتر دارد. پیشینیان این ساز که از خانواده پاندورا هستند در هزاره دوم قبل از میلاد در کنده کاری های خاورمیانه ترسیم شده اند. در ایران نیز یک نمونه آشکارا از پاندورای کهن در قرن هشتم قبل از میلاد، شکل سفالینه از یک مرد که در حال نواختن یک ساز سیمی دسته دراز است را نشان می دهد که در شوش کشف شده است و اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری می شود. در دوره های هخامنشی و ساسانیان نشانه ای از پاندورا وجود ندارد. سه تار نیز مثل تنبور در اوایل
دوره اسلامی ظاهر گردید که به همراه عود به تکامل رسید.” (زونیس، 1377: 170 – 168) طبیعتا این اسناد باستان شناختی نمی توانند به ما مشخصا در مورد سه تار، اطلاعاتی بدهند اما می توانند از وجود سازهایی هم خانواده سه تار در حدود هزاره دوم قبل از میلاد در حوزه فرهنگی ایران نشانه هایی را به دست دهند.
7- تئوریهای موسیقایی درباره تاریخ موسیقی دستگاهی
به منظور روشن تر کردن تاریخچه سه تار می توان در کنار این مجموعه از اسناد تاریخی، به یک یک تئوری نیز در مورد تاریخ موسیقی کلاسیک (دستگاهی) ایران اشاره کرد که توسط محسن حجاریان، اتنوموزیکولوگ ایرانی مطرح شده است آن هم دوصدایی در سیم های جفت بود. حجاریان معتقد است که موسیقی دستگاهی ایران، طی یک تحول اجتماعی و از ترکیب دو نظام موسیقایی پیش از خود شکل گرفته است. بنابر اعتقاد او در حوزه فرهنگی ایران، پیش از شکل گیری موسیقی دستگاهی، دو فرهنگ موسیقایی مستقل وجود داشتند:
– نظام موسیقایی پردگانی در حوزه شرقی ایران
– نظام موسیقایی دستانی در حوزه غرب ایران
با حمله مغول و در نتیجه پیامدهای اجتماعی پس از آن، این دو نظام در ناحیه غربی با یکدیگر برخورد کرده و حاصل این برخورد، شکل گیری نظام موسیقایی جدیدی است که ما امروز آن را با نام دستگاه (ردیف) می شناسیم. نکته قابل استفاده این تئوری در پژوهش حاضر و موضوع آن، از رابطه تنگاتنگ سه تار و موسیقی دستگاهی نشات می گیرد. همچنین این تئوری می تواند پیش فرض هایی را درباره منشاهای احتمالی این ساز در اختیار پزوهشگران قرار دهد. اگر بپذیریم که شکل گیری موسیقی دستگاهی ایران پس از حمله مغول آغاز می شود شاید بتوان چنین احتمال داد که روند شکل گیری سه تار نیز به عنوان یک ساز مشخص در موسیقی دستگاهی، با این زمان ارتباط ویژه ای داشته باشد. نکته ای که شاید تا حدودی با این نظریه در ارتباط باید توضیحی است که ژان دورینگ درباره مینیاتورهای صفوی ارائه می دهد. او به تکنیک خاص اجرای سه تار که در مینیاتورها دیده می شوند اشاره کرده و نمایش شیوه اجرایی که خاص سه تار است را دلیل وجود سه تار در آن دوران می آورد.